*خودمونی* |
چند روزی است دوباره بر زندگی ام سایه گستردانده ای... دوباره فکر کردن به تو سرلوحه برنامه هایم شده... چه ساده مرا کنار گذاشتی و من چه سخت هنوزم نمی توانم رفتنت را باور کنم... کاش می توانستی حضورم را کنارت بپذیری... من چیز زیادی از تو نمی خواستم... تنها خواسته ام این بود که اجازه دهی هر روز اسارت را در بند چشمانت آغاز کنم... رهایی نیز بی تو معنا ندارد...!!! جمعه 90/10/30 | 4:58 عصر | ماه پیشونی | نظر
دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد . که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! ومی دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست پسرعمو، پسردایی ... خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکس ها راکه کلی بودند باعکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون: روبرت عزیز، مراببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت راازمیان دوشنبه 90/10/19 | 4:45 عصر | ماه پیشونی | نظر
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد پر پروانه شکستن هنر انسان نیست گر ز غفلت شکستیم من و مایی نکنیم یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش گریه و زاری نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق زهر بی سروپایی نکنیم
یکشنبه 90/10/18 | 3:4 عصر | ماه پیشونی | نظر
من میگم بهم نگاه کن تو میگی که جون فدام کن من میگم چقدر تو ماهی تو میگی اول راهی من میگم دلم اسیره تو میگی که خیلی دیره من میگم چشماتو وا کن تو میگی منو رها کن من میگم قلبمو نشکن تو میگی من میشکنم،من من میگم دلم رو بردی تو میگی به من سپردی من میگم دلم شکسته است تو میگی خوب میشه خسته است من میگم بمون همیشه تو میگی ببین نمیشه من میگم تنهایی سخته تو میگی این دست بخته من میگم خیلی غریبم تو میگی نده فریبم من میگم هدف وصاله تو میگی ولی محاله من میگم بشین کنارم تو میگی دوستت ندارم من میگم واست می میرم تو میگی نمی پذیرم من میگم واسم عزیزی تو میگی زبون می ریزی من میگم خدا به همرات تو میگی چه تلخ حرفات من میگم که تا قیامت برو زیبا به سلامت . . جمعه 90/10/9 | 11:32 صبح | ماه پیشونی | نظر
|