*خودمونی* |
این هم از یک عمر مستی کردنم سالها شبنم پرستی کردنم ای دلم زهر جدایی را بخور چوب عمری باوفایی را بخور ای دلم دیدی که ماتت کردو رفت خنده ای بر خاطراتت کردورفت من که گفتم این بهار افسردنیست من که گفتم این پرستو مردنیست آه!عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل.... دوشنبه 91/1/28 | 11:19 صبح | ماه پیشونی | نظر
اسم قاشق را گذاشتی قطار...هواپیما...کشتی...! تا یک لقمه بیشتر بخورم...! یادت هست مادر...؟!؟ شدی خلبان...ملوان...لوکوموتیوران...! می گفتی بخور،بزرگ شی...قوی شی...آقا شیره شی...! ومن عادت کردم هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم بخورم،حتی... بغض های نترکیده ام را...!!! یکشنبه 91/1/27 | 6:58 عصر | ماه پیشونی | نظر
|