سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*خودمونی*

من پذیرفتم گناه خویش را * پند های عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است * این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم * با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتن من شاد باش * از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنها تر از ما می روی * آرزو دارم یه روز عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را * تلخی برخورد های سرد را

می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

می رسد روزی که شبها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را موبه مو از بر کنی ! ! !


چهارشنبه 90/8/25 | 3:13 عصر | ماه پیشونی | نظر

لینک دوستان